حالا چکار کنم؟


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 13 اسفند 1392
بازدید : 194
نویسنده : جهان پسند
زن: بیا! اینم جای كمك كردنته. بشین هی توی حرف‌های من نكته در بیار و سر بحث رو باز كن. هی توی شله زرد دنبال گوشت بگرد.
مرد: اولا كه گوشت نه و تخم مرغ! امروزه روز دیگه تو شله زرد باید دنبال تخم مرغ گشت نه گوشت!
زن: ئه! خوب شد گفتی تخم مرغ، الان چند روزه می‌خوام بگم تخم مرغ بخری هی یادم می‌ره. پاشو برو یه كیلو تخم مرغ بخر بیار هیچی نداریم برای شام بخوریم
مرد: چه خبره خانم؟ مگه من روی گنج نشسته‌ام؟! یك كیلو!!!
زن: به من ربطی نداره. هیچی تو یخچال نداریم. خودت می‌دونی و شكم بچه‌ها.
مرد: اگه گذاشتی من این فوتبال رو ببینم. برم یه كیلو تخم مرغ بخرم، دست از سرم بر می‌داری؟
زن: هان؟ چی؟ صداتو نمی‌شنوم!
مرد: خب خاموش كن اون جارو برقی را تا بشنوی!
زن: چی می‌گی؟ نمی شنوم.
مرد: هیچی! من رفتم تخم مرغ بخرم.
زن: نون و ماست هم بخر.
مرد: ئه! چی شد؟ شنیدی!
زن: چی؟

(یك ربع بعد)

مرد: سلام
زن: سلام؛ پس كو تخم مرغ‌ها؟!
مرد: هان؟
زن: هان چیه؟ می‌گم كو تخم مرغ‌ها؟!
مرد: هاااان! تخم مرغ‌ها! چیزه. چی می‌گن؛ آهان! شكست!
زن: شكست؟ یعنی چی شكست؟ مگه بچه دو ساله‌ای كه زدی شكستی؟
مرد: نه خانم. نمی‌دونی كه چی شد؟
زن: چی شد؟
مرد: همین دیگه! وقتی من می‌خوام اخبار ببینم و تو نمی‌ذاری و می‌خوای سریال ببینی، همین می‌شه دیگه!
زن: چه ربطی داره؟ من سریال نبینم، تخم مرغها نمی‌شكنن؟! وا!
مرد: نخیر خانم! رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران گفته كه هفته‌ای یک یا دو زلزله خفیف در تهران رخ می‌دهد. گاهی در ماه سه تا چهار زلزله خفیف رخ می‌دهد.
زن: واقعاً؟ راست گفته؟!
مرد: بله خانم! فكر كردی مسئولین به من و تو دروغ می‌گن؟ دیگه این حرف را جایی نزنی‌ها! ممكنه سنگ بشیم.
زن: باشه. خب حالا چكار كنیم؟
مرد: نمیدونم. باید مواظب خودمون باشیم كه نمی‌ریم.
زن: من كه زلزله را نمی‌گم؛ شام را می‌گم!
مرد: آهان. نمی‌ذاری كه بگم. از بس هی تو حرفم می‌پری یادم میره چی می‌خواستم بگم.
زن: خب باشه! بگو.
مرد: هیچی دیگه. من تخم مرغ‌ها را خریدم، داشتم می‌اومدم، توی راه پله بودم كه یهو زلزله اومد . تخم مرغ‌ها از دستم افتاد و شكست و ریخت رو زمین.
زن: واقعا؟ راست می‌گی؟!
مرد: ای بابا! خانم تو هم به همه شك داری‌ها! شاید مسئولین به آدم دروغ بگن ولی شوهر آدم كه به آدم دروغ نمی‌گه!
زن: حالا چكار كنیم؟
مرد: نمی‌دونم والا. یه چیز دیگه می‌خوریم.
زن: من كه شام را نمی‌گم. زلزله را می‌گم!



:: موضوعات مرتبط: فیلم نامه(نمایش نامه) , طنز , ,
:: برچسب‌ها: داستان چکار کنم؟ , نمایشنامه چکار کنم؟ , فیلمنامه چکار کنم؟ , داستان طنز چکار کنم؟ , نمایش نامه طنز چکارکنم؟ , نمایشنامه , فیلمنامه , نمایشنامه های ظنر , نمایشنامه های زیبا , فیلمنامه طنز , فیلم نامه های آموزنده ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








وبسایت کتابخانه مجازی 92-93

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 349
بازدید دیروز : 119
بازدید هفته : 677
بازدید ماه : 953
بازدید کل : 7614
تعداد مطالب : 532
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com